جدول جو
جدول جو

معنی ره کردن - جستجوی لغت در جدول جو

ره کردن
(تَ کَ دَ)
راه کردن. هدایت کردن. راهنمایی کردن. (یادداشت مؤلف) :
بگفتا مرا زود آگه کنید
روان را سوی روشنی ره کنید.
فردوسی.
، نفوذ کردن. راه یافتن:
دگرکاین تهمتش بر طبع ره کرد
که خسرو چشم هرمز را تبه کرد.
نظامی.
طاعت از دست نیاید گنهی باید کرد
در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد.
نشاط اصفهانی.
رجوع به راه کردن در همه معانی شود
لغت نامه دهخدا
ره کردن
هدایت و راهنمائی کردن
تصویری از ره کردن
تصویر ره کردن
فرهنگ لغت هوشیار
ره کردن
((رَ. کَ دَ))
رام کردن
تصویری از ره کردن
تصویر ره کردن
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از غره کردن
تصویر غره کردن
اظهار غرور و فخر فروشی کردن، فریفتن
فرهنگ فارسی عمید
(دَ دَ)
فریفتن. گول زدن. مغرور کردن. غره ساختن. رجوع به غره شود:
نگویند زینگونه مردان مرد
همانا جوانی ترا غره کرد.
فردوسی.
چون شوی غره بدینش چو همی بینی
که همی غره کند گنبد دوارش.
ناصرخسرو.
نگر کتان نکند غره عهد و پیمانش
که او وفا نکند هیچ عهد و پیمان را.
ناصرخسرو.
غره نکند هر که بدیده ست سپاهش
این عالم از آن پس به فراخی مکانیش.
ناصرخسرو.
هرکه را غره کرد دولت تیز
عذر آن دولتش هلاک رساند.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(مِ کَ دَ)
چرا کردن. چریدن حیوانات: و گرگ با گوسفند بیک جای چره کنند. (تفسیر ابوالفتوح). تا شیر با شتر چره کند و پلنگ با گاو. (تفسیر ابوالفتوح). و آنجا که او (بچۀ ناقۀ صالح) بودی چره نیارستی کردن (تفسیر ابوالفتوح). چون آفتاب از ایشان بگشتی، بیامدندی و بر گیاه زمین چره کردندی چون بهائم. (تفسیر ابوالفتوح). رجوع به چره شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از گره کردن
تصویر گره کردن
گره زدن عقده بستن، دگمه بستن، استوار کردن بند کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غره کردن
تصویر غره کردن
فریفتن گول زدن
فرهنگ لغت هوشیار
گرداگرد گرفتن حلقه زدن دور کردن چنبر زدن دایره بستن پره کردن پره کشیدن پره داشتن پره بستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سره کردن
تصویر سره کردن
خوب کردن کاری را نیکوکردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غره کردن
تصویر غره کردن
((غَ رِّ. کَ دَ))
فریفتن، گول زدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کره کردن
تصویر کره کردن
((کُ رِّ. کَ دَ))
کنایه از زیاد شدن چیزی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سره کردن
تصویر سره کردن
انتقاد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اره کردن
تصویر اره کردن
ليرى
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از اره کردن
تصویر اره کردن
Saw
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از اره کردن
تصویر اره کردن
למסור
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از اره کردن
تصویر اره کردن
آرا کرنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از اره کردن
تصویر اره کردن
আরা করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از اره کردن
تصویر اره کردن
testere ile kesmek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از اره کردن
تصویر اره کردن
톱질하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از اره کردن
تصویر اره کردن
のこぎりで切る
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از اره کردن
تصویر اره کردن
zagen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از اره کردن
تصویر اره کردن
आरा लगाना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از اره کردن
تصویر اره کردن
memotong dengan gergaji
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از اره کردن
تصویر اره کردن
เลื่อย
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از اره کردن
تصویر اره کردن
piłować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از اره کردن
تصویر اره کردن
пиляти
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از اره کردن
تصویر اره کردن
sägen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از اره کردن
تصویر اره کردن
пилить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از اره کردن
تصویر اره کردن
serrar
دیکشنری فارسی به پرتغالی